ترنم جانترنم جان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

❤براي قشنگترين زمزمه هستي؛ترنم❤

هورا موفق شدم...

  هورا موفق شدم  از 9/6 /90 ديگر در خانه جيش نمي كني. گاهي وقتها من به بهانه سر زدن به ببري و موشي و خرسي و نقاشي كردن به دستشويي مي برمت و گاهي وقتها خودت مي گويي:« كمك،كمك مامان شلوارم را در بيارجيش دارم» بعد خودت مي روي دستشويي و مي گويي تو نيا و در را مي بندي بلافاصله مي گويي:« مامان بيا منو بشور» و وقتي مي آيم مي گويي:« خب مامان شادي اومد حالا جيش كن مامان، مامان شادي پيشته » و بعد از اتمام كارت مي گويي:« دست بزنيد بلاش ،َببري براش بستني مي خري؟ (ومن بايد برات صداي ببري را در بياورم و جوابت را دهم)، حالا كه جيش كردم مامان شاديمو ببل كنم...» ...
20 شهريور 1391

عكسهاي تولد دو سالگي

  تولدت مبارك گل پونه گل عزيز من يكي يه دونه همه ترانه هام پيشكش چشمات دلم مي خواد فقط از تو بخونه قشنگتر از همه در تاريخ 5/6/91 يك جمله لاتين به گنجينه كلامت اضافه كردي كه من كلي ذوق كردم؛ هپي بيرس شو شو شو ...
6 شهريور 1391

برنامه تولد

    امسال معني تولد را بيشتر از پارسال فهميدي، پارسال اجازه نمي دادي كلاه سرت كنم و بلد نبودي شمعت را فوت كني ولي خدا را شكر امسال كلاه سرت مي گذاري و فوت كردن را هم آموخته اي و شعر زير را هم مي خواني و مي رقصي و دست مي زني قشنگ شدي، گل شدي، شدي مثل عوسك عزيز من، گل من تولدت مبارك  تولدت مبارك، تولدت مبارك        بيا شمعاتو اوت كن تا صد سال زنده باشي   امسال هم تولدت در ماه رمضان بود. براي همين تصميم گرفتم كيك برايت سفارش بدهم و مثل پارسال به آتليه ببرمت كه متاسفانه عكاست مسافرت بود و به 3/6/91 موكول شد. به خاطر اينكه جديداً عاشق مصاحبه كردن شده اي ب...
1 شهريور 1391

تولدت مبارگ گل نازم

ماه آسماني من، فرشته مهرباني من! چه زيباست با تو بودن، چه زيباست با تو قد كشيدن و زيباتر از همه روزي است كه ترنمت در مدار ذهنم پيچيد و از آن روز ديوانه و عاشقي داري به نام مامان شادي دختر نازم، ترنم قشنگم ؛ دومين سالگرد تولدت مبارك   ...
1 شهريور 1391

آموزش براي دستشويي رفتن

    ٢ هفته توي مرداد ماه، ماماني تعطيلات تابستاني داشت كه فرصت خوبي بود براي با هم بودن و خيلي لذت برديم و توي اين مدت ماماني تلاش كرد قبل از تولد 2 سالگي ات تو را از پوشك بگيرد كه به صورت نيمه موفق به اتمام رسيد. از يك سال و 6 ماهگي كتاب مامان بيا جيش دارم را برايت گرفته بودم و تو تمام شعرهاي آن را حفظي و حتي مفهوم جيش كردن در دستشويي را فهميده اي ولي موقع اجرا به حرفها و قولهاي داده ات عمل نمي كني. دستشويي را با كلي بادكنك، برچسب، و جايزه و عروسك تزيين كردم و حتي رنگ انگشتي گرفتم و با هم در دستشويي نقاشي مي كرديم و از زبان ببر و خرس و موش با تو صحبت مي كردم و به تو جايزه مي دادم ولي با اين حال هنوز جيشت را ...
1 شهريور 1391
1